چگونه احساساتم را کنترل کنم؟

 | تاریخ ارسال: 1394/12/22 | 

چگونه احساساتم را کنترل کنم؟

کنترل کردن احساسات به معنای نادیده گرفتن آنها نیست بلکه به این معناست که آنها را بشناسید و در مواقع مناسب آنها را ابراز کنید، اما نه بدون کنترل و تصادفی.

اگر می خواهید احساساتتان را کنترل کنید باید نگرشتان به دنیا را عوض کنید. اگر یاد بگیرید که چطور خوشبین باشید، خواهید دید که احساسات منفی کمتر به سراغتان می آیند. حتی می توانید مستقیماً خیلی از اعتقادات اصلی خودتان که افکار ناراحت کننده و منفی برایتان ایجاد می کنند را از بین ببرید. می توانید با بحث های درونی از دست این ایده های ازاردهنده خلاص شوید مثلا." برای اینکه فردی باارزش باشم باید در همه جنبه ها فردی کامل باشم." هیچ کس نمی تواند در همه چیز کامل باشد. اما اگر باور داشته باشید که اگر کامل نباشید فردی شکست خورده هستید فقط تا آخر عمر خودتان را زجر داده اید.

برای پیشگیری از احساسات ناخواسته و عملکرد غیرموثر چه می‌توان کرد؟

خیلی مهم است که بتوانید کنترل احساساتتان را به دست گیرید اما سرکوب کردن آنها یا نادیده گرفتنشان کاملاً متفاوت از این قضیه است. سرکوب کردن احساساتتان ممکن است باعث بروز اختلالات جسمی و احساسی در شما شود.

1-تغییر موقعیت:از آنجا که زنجیره با یک رویداد یا عامل بیرونی آغاز می‌شود، یک گزینه آن است که موقعیت‌هایی را که موجب بر انگیختن احساسات غیرموثر در شما می‌شود، مشخص کرده و از این موقعیت‌ها اجتناب کنید یا آن‌ها را تغییر دهید. مشکل کار این است که غالبا اجتناب از موقعیت‌ها، امکان‌پذیر نیست. بهتر است مستقیما با موقعیت‌ها مواجه شوید و رفتار خود را کنترل کنید.

2- تغییر افکار:پیشنهاد گزینه دوم عبارت است از جایگزین کردن آگاهانه افکاری که منجر به بروز احساسات غیرموثر می‌شوند، با افکار دیگری که حاوی چنین پیامدی نیستند. هر احساسی همیشه از سوی یک فکر پشتیبانی می‌شود و از آنجا که ما توانایی کنترل افکارمان را داریم، تفکر، امیدوارانه‌ترین روش برای پیشگیری از احساسات غیرموثر است.

افکاری که مخرب هستند و باعث بروز عواطف ناخواسته می‌شوند، ویژگی‌های خاصی دارند.

این افکار موقعیت را مبالغه‌آمیز جلوه می‌دهند، به‌نحوی که شما به رویدادهای نامطلوب فکر می‌کنید؛ برای مثال «اگر پاسخ سوال را ندانم، افتضاح می‌شود!»،باورهای تعصبی و مملو از عبارات آمرانه مثل باید، حتما و الزاما هم از جمله دیگر افکار مخرب هستند. مثلا این‌که «مردم باید همیشه مودب باشند»، «همه چیز باید سر جای خودش باشد» یا این‌که «من باید مورد پذیرش دیگران قرار گیرم

همچنین نباید تاثیر باورهایی که توام با لجاجت و یکدندگی هستند و هنگامی که در شرایط خاصی برانگیخته می‌شوند، مرتبا و بارها و بارها خود را تکرار می‌کنند را دست کم گرفت. افکاری که چنین ویژگی‌هایی دارند، عادت‌ساز هستند و مشکل افکار و باورهایی از این قبیل، غیرواقعی بودن آن‌هاست. هیچ اتفاقی به‌خودی خود فاجعه‌آمیز نیست مگر این‌که به افکارتان اجازه دهید شما را مغلوب خود کنند. برای نجات خود، سعی کنید افکارتان را طوری تغییر دهید که باورهای‌تان واقع بینانه‌تر شود. اگر افکار و باورهای شما با واقعیت‌ها سازگارتر شود، کمتر در معرض عواطف ناخواسته قرار خواهید گرفت. در این حالت، کمتر دچار تغییرات عاطفی می‌شوید. به‌طور کلی اگر یاد بگیرید در چه مواقعی عواطف خاصی را بروز بدهید مدیریت عواطف برای‌تان آسان‌تر خواهد بود همان طور که شما طرز عمل و رفتار خود را انتخاب می‌کنید، عواطف خود را هم انتخاب می‌کنید.

مثلا وقتی شما از سخن گفتن در میان جمع نگرانید و از آن دوری می‌کنید، دلیلش آن است که توانایی‌اش را ندارید ولی هنگامی که خود را از این لحاظ توانا ساختید، می‌بینید که چگونه می‌توانید بر ترس خود غلبه کنید و به خوبی در جمع سخن بگویید.در واقع احساسات شما نتیجه افکار شماست، بنابراین اگر نگران یا افسرده هستید، با احساسات مخرب خود درگیر نشوید، بلکه افکارتان را تغییر دهید تا احساسات ناخوشایند کم‌کم از بین بروند.

هنگامی که از نظر روحی ناراحت هستیم، وضعیت موجود را به گونه‌ای مغرضانه و تحریف‌شده بررسی می‌کنیم و همین عامل باعث بروز وضعیت روحی بد، رفتار عصبی و نگرانی می‌شود. در زیر به بعضی از این تفکرات کاذب و راهکار برخورد با آنها اشاره شده است.

نگرش همه یا هیچ: هنگامی که ناراحت و غمگینیم اطراف خود را یا سیاه می‌بینیم یا سفید و در این میان هم نمی‌توانیم حدوسطی قائل شویم. راه حل منطقی موضوع این است که بدانیم می‌توانیم حق انتخاب بیشتری داشته باشیم.

بایدها و نبایدها: ما معمولا برای خود قوانین خشک و سختی را در نظر می‌گیریم و اگر نتوانیم آنها را رعایت کنیم دچار عذاب وجدان می‌شویم و احساس گناه می‌کنیم. بنابراین بهتر است خود را از قید و بند اینگونه قوانین خشک رها کنیم زیرا بایدها ونبایدها باعث می‌شوند مطیع نگرش خاصی شویم که ما را زیادی محدود می‌کند. قوانین انعطاف‌پذیر در مقابل قوانین خشک به شما امکان می‌دهند تا رفتاری منطقی منطبق با وقایع دنیای اطرافتان داشته باشید.

بدبینی: یعنی همیشه منتظر بدترین حالت ممکن باشید و هنگامی هم که اتفاق می‌افتد، نتوانید آن را تحمل کنید. مثلا «من مطمئنم که نمی‌توانم شغلی را که می‌خواهم به دست بیاورم و اگر نتوانم اوضاع خیلی خراب خواهد شد!» البته هنگامی که شما متقاضی انجام کاری هستید، احتمال اینکه نتوانید آن را به دست آورید نیز هست، اما این به معنای بدشانسی مطلق شما هم نخواهد بود. شما باید بیاموزید که احتمالات را به گونه‌ای صحیح در نظر بگیرید. مثلا از خود بپرسید تا حالا چند تا از پیش‌بینی‌های احتمالی شما به وقوع پیوسته و درست از آب درآمده‌اند. دفعه بعد که دچار بدبینی شدید این احتمالات منفی را به یاد داشته باشید و بدانید که این احتمال ناگوار به ندرت پیش می‌آید، بنابراین با این نگرش، منطقی‌تر با آن برخورد کنید.

اضطراب: اضطراب ریشه در تصورات آینده شما دارد که به علت موضوعات خطرناک یا تهدیدآمیز، حساس و آسیب‌پذیر می‌شوید. مردم اغلب در مورد خطرات احتمالی مبالغه می‌کنند و توانایی خود را برای مبارزه با آنها دست‌کم می‌گیرند.

هنگامی که مضطرب می‌شوید، ممکن است بعضی از این علائم را تجربه کنید: تنگی نفس، تپش قلب، لرز، عرق کردن و... این علائم در مواجهه با خطراتی چون ترس از طرد شدن بروز می‌کند و باتوجه به ارزیابی شما از وضعیت، ممکن است با واکنش‌های مختلف همراه باشد. وقتی مضطرب هستید به ندرت با سوال مثبتی در ذهنتان مواجه می‌شوید؛ اگر موفق نشدم چه؟ اما برای اینکه بتوانیم ارزیابی واقع‌بینانه‌ای داشته باشیم باید احتمالات مثبت و منفی را با دقت و بدون حذف دیگری مدنظر قراردهیم و بررسی کنیم.

بدیهی است که راه مبارزه با اضطراب، رویارویی با ترس‌هایتان است اما نباید قبل از مواجه شدن با ترس‌ها، انتظار داشته باشید که احساس راحتی و اعتمادبه نفس در شما به وجود آید. به احتمال زیاد باید مدت زمان زیادی در انتظار بمانید؛ شما در شرایطی که مضطرب هستید، می‌توانید با اضطراب خود مبارزه کنید. روبه‌رو شدن با آنچه از آن می‌ترسید، در نهایت ترس شما را از بین می‌برد و بدین‌ترتیب می‌توانید از لحظات خود بیشتر لذت ببرید.

افسردگی: هنگامی که افراد دچار افسردگی می‌شوند معمولا از فعالیت‌هایی که قبلا برایشان لذت‌بخش بود کناره‌می‌گیرند و درون خود فرو می‌روند و بدین ترتیب، وضعیت افسردگی را تقویت می‌کنند. در واقع از دست دادن حس خوشی، علاقه، اشتها، انگیزه و همچنین به هم خوردن نظم خواب از علائم ابتلا به افسردگی هستند.

ممکن است با خود فکر کنید:«من دیگر هرگز روی شادی را نخواهم دید و نمی‌توانم این مشکل را تحمل کنم.» در اینجا شما آینده‌تان را براساس احساسات منفی خود پیشگویی می‌کنید؛ در حالی که هرگز نمی‌توانید بفهمید در آینده چه پیش خواهد آمد. برای مقابله با افسردگی می‌توانید از برنامه کاری روزانه استفاده کنید تا سرتان گرم باشد. فعالیت، طرز فکری را که القاکننده افسردگی است از بین می‌برد. پس از اینکه خود را وادار به انجام کاری ‌کنید، انگیزه لازم برای تداوم کار هم به وجود می‌آید. فعالیت مستمر، انرژی و احوال شما را بهتر می‌کند. اندیشیدن و عمل کردن علیه افکار و عقاید منفی و دلسردکننده باعث می‌شود تا بر احساس ناتوانی و ناامیدی چیره شوید و بار دیگر از زندگی لذت ببرید.

عصبانیت: عصبانیت به این معناست که حس می‌کنید به شکلی به حریم شما تجاوز شده است. این احساس ممکن است در حیطه‌های مختلف باشد، مثلا هنگامی که در کارتان موفق نمی‌شوید عصبانی می‌شوید. شاید فکر کنید ابراز عصبانیت بهترین راه برخورد با آن است و بعد از آن کار، احساس آرامش می‌کنید اما برعکس، این نوع ابراز عصبانیت فقط باعث تقویت آن می‌شود زیرا افکاری که در اصل باعث عصبانیت شما شده‌اند به جای ضعیف شدن، قوی‌تر می‌شوند.بهترین راه مبارزه با عصبانیت این است که فکر نکنید همیشه این عوامل بیرونی هستند که شما را عصبانی می‌کنند بلکه باید سعی کنید خودتان با آن مبارزه کنید و بدانید این شما هستید که اگر بخواهید می‌توانید به جای خشم و عصبانیت، آرامش و خونسردی را انتخاب کنید.

خجالت: خجالت از این فکر سرچشمه می‌گیرد که تصور می‌کنید در برابر دیگران، کاستی، بی‌کفایتی یا نقطه‌ضعفی از خود نشان داده‌اید و دیگران هم این ارزیابی منفی را قبول دارند. اما برای مبارزه با خجالت ابتدا باید یاد بگیرید که رفتارتان را جدا از خود ببینید:«شاید اشتباه کرده باشم، اما این به آن معنا نیست که همیشه اینگونه عمل کنم و نمی‌توانم درست رفتار کنم.» سعی کنید هیچ گاه به خود برچسب نزنید و خودتان را ضعیف نشمارید.

در واقع تمام این رفتارها بخشی از وجود شما به حساب می‌آیند نه کل وجود شما. بنابراین اگر احساس ضعف می‌کنید پس نباید هیچ کاری را درست انجام دهید. ولی آیا واقعا اینگونه هستید؟! اگر هم از عکس‌العمل دیگران می‌ترسید سعی کنید اصلا به آن توجه نکنید. اگر بتوانید خودتان را قبول داشته باشید و دست‌کم نگیرید، دیگران نیز همین احساس را نسبت به شما خواهند داشت.

احساس گناه: ممکن است گاهی بر اثر انجام بعضی رفتارهای خود احساس گناه کنید. مثلا رعایت نکردن رژیم غذایی و چاق شدن بیش از حد، داشتن احساسات منفی مانند حسودی نسبت به دیگران و... هنگامی که احساس گناه می‌کنید ممکن است سعی کنید بدی‌ها را جبران کنید و برای مثال از شخصی که فکر می‌کنید در حقش بدی کرده‌اید، پوزش بخواهید یا آنقدر به او محبت کنید تا شما را ببخشد. وقتی چنین احساسی دارید سعی می‌کنید احساسات‌تان را بروز ندهید و با گوشه‌گیری و خلوت‌گزینی از جمع فاصله بگیرید.یکی از شیوه‌های موثر مبارزه با احساس گناه، ارزیابی میزان مسئولیت خود در قبال واقعه‌ای است که به خاطر آن احساس گناه می‌کنید. بنابراین فهرستی از تمام افراد و عواملی که با آن مشکل در ارتباط هستند، تهیه کنید و به هر کدام درصدی بدهید. سپس با توجه به میزان تاثیرشان در بروز مشکل‌تان آنها را بررسی کنید. در آخر نیز بکوشید تا توبه کرده از خطاهای خود پند بگیرید و دیگر آنها را تکرار نکنید.

حسادت: هنگامی که فردی حسادت می‌کند، خواهان منافع یا زندگی خوب است. هنگامی که نسبت به کسی حسادت می‌کنید سعی نکنید خود را متقاعد سازید که نداشتن آنچه او دارد از جهاتی باعث برتری شماست. اگر می‌خواهید آنچه را او دارد شما هم داشته باشید، باید تلاش بیشتری کنید تا بتوانید آن را به دست آورید. در واقع می‌توانید به جای حسادت از رقابت صحیح و سالمی برخوردار شوید.

Pسخن آخر:به طور کلی هنگامی که احساس مشکل آفرین آزاردهنده‌ای دارید، با خود گفت‌وگو کنید و احساسات واقعی‌تان را شناسایی کنید و پس از شناخت مشکل با آن مبارزه کنید و نگذارید مشکلات شما را از پا درآورند و باعث ضعف بیش از حد شما شوند. فراموش نکنید که برای مبارزه با عقاید قدیمی و غلط خود باید به طور زیربنایی آنها را تغییر دهید. اما اگر فکر و عملتان مثل قبل باشد، هیچ تغییری نخواهید کرد. حفظ تغییر به این معناست که همیشه بر رفتار خود نظارت داشته باشید و نگذارید دوباره به عقب برگردید. به عبارت دیگر، اگر می‌خواهید با موفقیت با احساسات ناراحت کننده خود مبارزه کنید و به احساس بهتری برسید، باید پیوسته مانند یک معلم بر افکار و رفتار خود نظارت و کنترل داشته باشید.


دفعات مشاهده: 19244 بار   |   دفعات چاپ: 698 بار   |   دفعات ارسال به دیگران: 0 بار   |   0 نظر


کد پستی : 17165-57166

صندوق پستی : 419-57155

فکس : 04431980251

ارتباط مستقیم با ریاست : po@uut.ac.ir

پست الکترونیکی : info@uut.ac.ir

آدرس : آذربایجان غربی، ارومیه، ابتدای جاده بند، بالاتر از گلشهر 2

کانال اطلاع رسانی رسمی دانشگاه : @daneshgah_uut

پیوندهای تصویری
copyright@2019.Urmia University of Technology